در ادامه مطلب قبلی به معرفی کتاب هنر شفاف اندیشیدن می پردازیم
7- جگر گوشه های خودت را بکش
خطای تایید 2 از آن جایی که در تصمیم گیریها تا حد زیادی با فرضیات سر و کار داریم، در بین تعداد زیادی از مدارک و شواهد هم سو یا متناقض با نظر ما، همواره به سوی آن دسته از مدارک و شواهدی میرویم که نظرات ما را تایید کند. نوشتن و ثبت کردن ان چیزی است که کمک میکند بتوانیم با این اطلاعات به صورت دسته بندی شده مواجه شده و شواهد متناقض را دقیق تر بررسی کنیم. بر این اساس ما تمایلی طبیعی برای پیدا کردن مواردی داریم که داستان ما و دیدگاهمان را از دنیا ثابت کند. در واقع انسان روش صحیح استفاده از دادههای موجود را نمیداند و به آن آگاهی ندارد و به محض تمرکز بر یک موضوع و مشاهده چند نمونه در تایید دیدگاه خاص خود در قبال آن موضوع، آن دیدگاه را به عنوان اصل کلی میپذیرد.
8- حتی داستان های واقعی هم افسانه اند
خطای داستان این بخش به نکته بسیار مهمی اشاره میکند که عموما در معرض آن هستیم، انتقال مفاهیم در دل داستانها! آن چه باعث میشود مفاهیم را نویسنده آن گونه که میخواهد و قصد دارد به مخاطب خود منتقل کند و این قالب داستان وار، میتواند خطاهای ذهنی در درک حقیقت یک مطلب را دو چندان کند. به این دلیل است که در این کتاب، هشدار میدهد تا ذهن به قالب مفاهیمی که به ان منتقل میشود توجه کند و سوالاتی چون چه کسی این را فرستاده، هدف چیست و…را از خود بپرسد تا به عمق و اصل موضوع پی ببرد. داستانها توانایی حذف نکات مهم و مهم نشان دادن آن چه هدف است را به خوبی دارند!
9- چرا باید دفترچه خاطرات داشت؟
خطای بازنگری این خطا را میتوان معادل جمله “من به تو گفته بودم” تعبیر کرد. این خطا موجب میشود پس از وقوع نتیجه، به پیش بینیهای خود بیش از اندازه ای که لازم است تکیه کنیم. نتیجه اعتماد و اتکای بیش از اندازه به دانستهها و پیش بینیها ما را از انالیز و بررسی کافی جوانب موضوعات در اینده باز میدارد، وقوع چندین موفقیت از سر شانس که ما ان را براساس پیشبینیهای خود تعبیر کنیم، ریسک زیادی را در تصمیمات اتی به ما تحمیل میکند، ما انسانها پیشگوهای ضعیفی هستیم و این موضوع بالاخره جایی بروز میکند، جایی که شاید غرق در اعتماد به پیشبینیهای خود باشیم!
10- چرا مرتب دانش و توانایی های خودت را دست بالا میگیری؟
خطای بیش اعتمادی این خطا تا حد زیادی با خطای قبلی مشابه است، مثال این خطا را میتوان در پیشبینی وضعیت بورس در سال اینده دانست. عادت به دست بالا گرفتن دانش، در افراد باسوادتر، متخصص تر و با دانش تر حتی بیشتر است، لذا لزوما تخصص، تحصیلات و جایگاه اجتماعی بالاتر ما را مبری از خطا نمیکند، بلکه در برخی موارد مثل این نوع خطای ذهنی، حتی بیشتر در معرض خطا قرار میگیریم.
11- کمتر از چیزی که تصور میکنی در اختیار توست
توهم کنترل: توهم کنترل به نوعی تمایل رفتاری در فرد اطلاق میشود که در آن حالت فرد به گونه ای رفتار میکند که گویی در کنترل امور است درحالی که در واقع چنین نیست. عموم افراد معتقدند توانایی کنترل هر وضعیتی را دارند، حال انکه همواره متغیرهای بیرونی تعریف نشده ای وجود دارد که از اراده ما جهت کنترل خارج اند. این بخش از کتاب بدین معنی نیست که تلاش کنیم تا بر این متغیرهای بیرونی کنترل پیدا کنیم، نه! بلکه به معنی پذیرش این است که کنترل 100% شرایط در دست آدمی نیست و باید تمرکز خود را روی بخشی قرار دهیم که در کنترل ماست.
12- هرگز تصمیمی بر اساس نتیجه اش قضاوت نکن
خطای نتیجه ما عموما تصمیمات و اتفاقات را براساس نتایج آنها ارزیابی میکنیم، حال ان که در بسیاری از موارد این تنها دیدن یک جنبه نهایی و محدود از یک فرایند است، فرایندی که فاکتورهای غیرقابل کنترل بیرونی زیادی در ان تاثیر داشته اند. این امر دو جنبه دارد، موفقیتهایی که لزوما به اندازه ان تلاشی نشده تحسین میشود، شکستهایی که لزوما به خاطر تلاش کمتر از اندازه اتفاق نیفتاده مورد قضاوت قرار میگیرند. ارزیابی همیشه باید براساس یک فرآیند متشکل از تمامی اجزای زنجیره تشکیل دهنده ان انجام شود و نه تنها یک بخش آن.
13- هرکسی در اوج زیبا به نظر می رسد
خطای هالهای اثر هالهای، پدیدهای روانشناسی است که نه تنها اشخاص، بلکه شرکتهای بزرگ و برندهای معروف دنیا نیز از آن به سود خود استفاده میکنند.اثر هالهای، خطایی شناختی است که در آن افراد ویژگی مشخصی از یک انسان، شی یا هر پدید? دیگری را مبنایی برای قضاوت دربار? کل آن قرار میدهند. اثر هالهای زمانی اتفاق میافتد که اگر یک مسئله متشکل از چند جنبه در نظر بگیریم، تنها به یک جنبه از ان توجه کرده و براساس همان یک جنبه نیز فضاوت میکنیم، این اثر بیان میکند که بایستی از ظاهر فراتر رفت. در صورت عدم شناخت کافی و کنترل آن، مطمئنا اثر هالهای میتواند تاثیر منفی ای در زندگی ما داشته باشد.
14- طوری زندگی کن انگار فقط یک روز دیگر زنده ای؛ اما فقط روزهای آخر هفته
کاهش اغراق آمیز لذت از لحظه و توجه بیشتر به خوشی کوتاه مدت تا نتایج بلند مدت، مفهومی است که این خطا منتقل میکند. شاید بتوان این خطا را به بیان ساده تر مرتبط با کنترل غرایز و امیال دانست، این امر به آسیب کمتر نیز کمک میکند. تصور کنید از شما بخواهند از لذت امروز بگذرید تا در اینده پاداش بیشتری به شما بدهند، پذیرش یا عدم پذیرش این صبر، دقیقا مفهوم این خطا را منتقل میکند.
15- چرا چیزی به نام جنگ متوسط وجود ندارد؟
جنگ میانگینها میانگین، در یک کاسه ریختن و همگن کردن نتایجی که لزوما از اجزای همگنی تشکیل نشده اند، مفهوم این خطاست. توجه به میانگین و کل گرا بودن در جایی که جزئیات اهمیت زیادی دارد و میانگین نشان دهنده حقیقت موضوع نیست، خطای بزرگی در تصمیمات رقم می زند.
16- اگر دشمن داری به او اطلاعات بده
انحراف اطلاعات شاید بسیاری فکر کنند هرچه اطلاعات بیشتر باشد، قدرت اتکا به آن نیز بیشتر میشود، اما حقیقت آن است که اطلاعات اضافی ارزشی ندارد. دانیل جی بورستین به درستی میگوید بزرگترین مانع اکتشاف، جهالت نیست، بلکه توهم اطلاعات است. دفعه بعد که رقیبت را دیدی، نه از روی محبت بلکه با انبوهی از اطلاعات و تحلیلها، او را از بین ببر! حجم زیاد اطلاعات، موجب میشود، ما از اطلاعاتی که ضروری تر، اصلی تر و کاربردی تر هستند دور شده و به اطلاعاتی بپردازیم که اهمیتی در تصمیم گیری ما ایفا نمیکنند.
17- چرا چیزهای کوچک بزرگ جلوه می کند؟
قانون اعداد کوچک در علم آمار قانونی وجود دارد به نام «قانون اعداد بزرگ»، کاربرد این قانون در زمینه استنتاج آماری میباشد، قانون اعداد بزرگ بیان میدارد که هرگاه حجم نمونه تصادفی انتخابی به اندازه کافی «بزرگ» باشد، این نمونه میتواند با دقت خوبی نماینده مشخصات اساسی جامعه ای باشد که از آن استخراج شده است، همان گونه که ملاحظه کردیم این قانون در مورد نمونههای با حجم بزرگ صادق است، ولی کانمان و تورسکی با بررسی های روانشناسی خود نشان دادند که آنچه در عمل میان مردم رایج است «اعتقاد به قانون اعداد کوچک» است، یعنی اکثر مردم میپندارند که نمونههای با حجم کوچک نیز نماینده مشخصات جامعه خود هستند، لذا بر این اساس در تصمیم گیریهای سرمایه گذاری خود نیز اغلب تنها به روندهای اخیر و بسیار کوتاه مدت توجه میکنند. پس هر وقت یک آمار خیره کننده درباره مقادیر کوچک شنیدی، حواست را جمع کن؛ در شرکتها، خانهها، شهرها، مراکز داده، لانههای مورچه، محلهها، مدرسهها و… آن چه قرار است به عنوان یک یافته شگفت انگیز به تو قالب شود در واقع یک نتیجه پیش پا افتاده از توزیع تصادفی است. دانیل کانمن، برنده جایزه نوبل، در کتاب اخیر خود بیان میکند حتی دانشمندان با تجربه نیز گاهی تسلیم قانون اعداد کوچک میشوند.
18- سرعت گیر در مقابل شماست
منطق ساده تصمیم گرفتن، به خصوص گرفتن تصمیمهای مهم کار ساده ای نیست. در اینطور مواقع باید احساسی تصمیم گرفت یا منطقی؟ فکر کردن خسته کننده تر از حس کردن است. افراد منطقی معمولا با سبک سنگین کردن یک موقعیت تصمیم میگیرند. افراد احساسی تصمیم شان وابسته به این است که به یک موقعیت چه احساسی دارند. منظور از تصمیم گیری احساسی این نیست که بدون فکر تصمیم میگیرند بلکه افراد احساسی به صورت نا خود آگاه بر اساس ارزشهای شخصی خود تصمیم میگیرند. اما منطق، عواطف و احساسات انسانی را در خود جای نمیدهد شاید به نظر زشت باشد ولی کاربرد زیادی دارد و بسیاری از رفتارهای درست اجتماعی نتیجه این نوع منطق است. در کتاب پیشنهاد میشود که با ساده ترین سوالهای منطقی هم نقادانه برخورد کن. هر چیزی که به ذهنت میرسد، درست نیست. جوابهای ساده ای را که به ذهنت خطور میکند، رد کن.
19- چرا باید کشتی های خود را اتش بزنید؟
ناتوانی در بستن درها از آنچه در یک برنامه ریزی اهمیت دارد منسجم بودن، کامل بودن و هدر ندادن وقت نیست، بلکه حذف کارهای غیرضروری است، باید اولویت بندی کرد و به بیان کتاب:
باید یاد بگیریم درها را ببندیم. استراتژی زندگی خود را مثل استراتژی یک شرکت بنویس، کارهایی را که در زندگی نباید بکنی بنویس. به بیان دیگر، تصمیمهای حساب شده ای بگیر تا برخی چیزها را کلا نادیده بگیری و وقتی شرایطش پیش آمد، طبق لیست نبایدهایت رفتار کن. این کار نه تنها تو را از افتادن در گرفتاری حفظ میکند، بلکه زمان تفکر زیادی هم برایت نگاه میدارد. یک بار خوب فکر کن و تصمیمت را بگیر که سراغ چه چیزیهایی، حتی اگر فرصتش بود، نروی. بیشتر درها ارزش وارد شدن ندارد، حتی اگر به نظر برسد چرخاندن دسته در بسیار ساده است.
20- چرا هیچ غذایی غذای خانگی نمی شود؟
سندروم در اینجا اختراع نشده و هنگامی که برخی از تیمها، تکنیکها و فناوریهایی که خود ایجاد نکرده اند را نمیپذیرند، این سندروم اتفاق میافتد. هنگامی که کارکنان به دنبال مطرح شدن در سازمان هستند و مدام در حال اعتبار بخشی به کار و شخصیت کار خود هستند، این سندروم رخ میدهد. دراین شرایط کارکنان آنقدر کوچک و حقیر میشوند که حتی از انجام بهترین روشها و ایدهها امتناع میکنند. این سندروم سبب میشود که فضای سازمان بسته شود. برای بازیابی عقل خود باید گاهی از بیرون و با توجه به گذشته به موضوعات نگاه کنیم. کدام یک از نظرات تو در ده سال گذشته واقعا درخشان بوده اند؟